مدافع امامت

دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام | اثبات حقانیت شیعه | پاسخ به شبهات

مدافع امامت

دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام | اثبات حقانیت شیعه | پاسخ به شبهات

مدافع امامت

نویسنده وبلاگ: شیعه ایرانی

*نشر تحقیقات علماء و محققین در نقد و رد مخالفین

*پاسخ به شبهات مخالفین و نواصب علیه مذهب شیعه امامیه

*نشر عقائد و فضائل اهل بیت علیهم السلام

*برای دسترسی راحت تر به مطالب از قسمت جستجو و طبقه بندی موضوعی استفاده کنید

* جهت مطلع شدن از مطالب جدید و دریافت کلیپ عضو کانال تلگرام "مدافع امامت" شوید

* از ترجمه متون در خواستی معذوریم

*استفاده از مطالب وبلاگ و کانال تلگرام حتی بدون ذکر منبع بلامانع است

*در صورت مشاهده خرابی لینک تصاویر به ما اطلاع دهید

آیا واقعیت دارد که پیامبر(ص) از عمر بن الخطاب می ترسید؟ [مصادر اهل سنت]

 

وقتی در کتب اهل سنت جستجو می کنیم موضوعات عجیب و غریب زیادی را مشاهده می کنیم، یک نمونه آن همین روایت ترس پیامبر(ص) از عمر بن الخطاب است. ما فقط به دو نمونه از روایات معتبر اشاره می کنیم

 

احمد بن حنبل با سند معتبر این گونه نقل می کند:

 

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِیعِیُّ، قثنا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو عِیسَى الْمَسْرُوقِیُّ، قثنا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَیْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم صَنَعْتُ حَرِیرَةً وَعِنْدِی سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: کُلِی، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِی وَلا آکُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَکِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَهُوَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِی، وَرَسُولُ اللَّهِ یَضْحَکُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا یُنَادِی: یَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَکُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ "، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: " ادْخُلِ ادْخُلْ"

 

عایشه مى‌گوید:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسیدم بعد از این‌که ترس رسول خدا(ص) را از او دیدم. حریره درست کردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر دیگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او مالیدم. پیامبر(ص) در حالى‌که میان من و او نشسته بود خندید و از این غذا گرفتم به صورت خودم هم مالیدم و رسول خدا(ص) همچنان مى‌خندید. در این هنگام صدایی شنیدیم که مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا(ص) فرمود: ‌پا شوید صورتهایتان را بشویید، چرا که عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا(ص) و رحمت و برکات خدا بر تو باد. سلام برشما آیا وارد شوم؟ رسول خدا(ص) فرمود: وارد شو

 

فضائل الصحابة.ج1 ص349.ط جامعة ام القری

 

ابو یعلی موصلی نیز با سند معتبر این گونه نقل کرده است:

 

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، أَنَّ عَائِشَةَ قَالَتْ: أَتَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِخَزِیرَةٍ قَدْ طَبَخْتُهَا لَهُ، فَقُلْتُ لِسَوْدَةَ ـ وَالنَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا ـ: کُلِی، فَأَبَتْ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لَأُلَطِّخَنَّ وَجْهَکِ، فَأَبَتْ، فَوَضَعْتُ یَدِی فِی الْخَزِیرَةِ، فَطَلَیْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَوَضَعَ بِیَدِهِ لَهَا، وَقَالَ لَهَا: «الْطَخِی وَجْهَهَا»، فَضَحِکَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَهَا، فَمَرَّ عُمَرُ، فَقَالَ: یَا عَبْدَ اللَّهِ، یَا عَبْدَ اللَّهِ، فَظَنَّ أَنَّهُ سَیَدْخُلُ، فَقَالَ: «قُومَا فَاغْسِلَا وُجُوهَکُمَا»، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: فَمَا زِلْتُ أَهَابُ عُمَرَ لِهَیْبَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ

 

عایشه مى‌گوید: من غذایى را پخته و خدمت رسول خدا(ص) آوردم، به سوده (همسر دیگر آن حضرت) که رسول خدا(ص) میان من و او فاصله شده بود نیز تعارف کردم، سوده از خوردن غذایى که من پخته بودم خوددارى کرد به او گفتم:‌ از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. او دوباره خود دارى کرد. من دست در میان غذا بردم و به صورت او مالیدم، پیامبر(ص) از این مساله خندید و به سوده دستور داد که او نیز همین کار را با من انجام دهد. در همین زمان عمر بن الخطاب از کنار منزل رسول خدا(ص) عبور کرد و گفت: اى عبد الله اى عبد الله! رسول خدا(ص) گمان کرد که او وارد خانه مى‌شود. رسول خدا(ص) به آن دو فرمود:‌ پا شوید صورت هاى تان را بشویید. عایشه مى‌گوید: از روزى که دیدم رسول خدا(ص) از قیافه و هیبت عمر بن الخطاب ترسید، همیشه از عمر مى‌ترسیدم

 

مسند ابی یعلی.ج7 ص449.ط دار المامون للتراث

 

"در آخر تصحیح سند روایت را توسط برخی از علمای اهل سنت می آوریم تا جای هیچ گونه شک و شبهه ای باقی نماند"

 



نظرات  (۱)

جالب بود مطالب
عیدتون مبارک دوست داشتید به منم سر بزنید افتخاریست
پاسخ:
سلام علیکم، تشکر از شما، ان شاءالله موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی