مدافع امامت

دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام | اثبات حقانیت شیعه | پاسخ به شبهات

مدافع امامت

دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام | اثبات حقانیت شیعه | پاسخ به شبهات

مدافع امامت

نویسنده وبلاگ: شیعه ایرانی

*نشر تحقیقات علماء و محققین در نقد و رد مخالفین

*پاسخ به شبهات مخالفین و نواصب علیه مذهب شیعه امامیه

*نشر عقائد و فضائل اهل بیت علیهم السلام

*برای دسترسی راحت تر به مطالب از قسمت جستجو و طبقه بندی موضوعی استفاده کنید

* جهت مطلع شدن از مطالب جدید و دریافت کلیپ عضو کانال تلگرام "مدافع امامت" شوید

* از ترجمه متون در خواستی معذوریم

*استفاده از مطالب وبلاگ و کانال تلگرام حتی بدون ذکر منبع بلامانع است

*در صورت مشاهده خرابی لینک تصاویر به ما اطلاع دهید

اعتراف ابوبکر به هجوم به خانه وحی[مصادر اهل سنت]

 

اصل روایت در کتب اهل سنت

 

ابن زنجویه در "الاموال" می نویسد:

 

أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل على أبی بکر الصدیق رحمة الله علیه فی مرضه الذی قبض فیه ... فقال [أبو بکر] : « أجل إنی لا آسى من الدنیا إلا على ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، وثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله (ص)، أما اللاتی وددت أنی ترکتهن، فوددت أنی لم أَکُنْ کَشَفْتُ بیتَ فاطِمَةَ عن شیء، وإن کانوا قد أَغْلَقُوا على الحرب...

 

عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیمارى ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوال‌پرسى، با او گفت و گوى کوتاهى داشت. ابوبکر به او چنین گفت: من در دوران زندگى بر سه چیزى که انجام داده‌ام تأسف مى‌خورم ، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم ، یکی از آن‌ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمى‌کردم، اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند

 

الاموال زنجویه.ج1 ص303.ط مرکز الملک فیصل للبحوث والدراسات الإسلامیة

الامامة و السیاسة.ج1 ص21.ط دارالکتب العلمیة

تاریخ طبری.ج2 ص353.ط دارالکتب العلمیة

العقد الفرید.ج4 ص254.ط دار احیاءالتراث العربی

معجم الکبیر.ج1 ص62.ط مکتبة الزهراء

سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی.ج2 ص465.ط دارالکتب العلمیة

 

شبهه ای که وهابیون در سند این روایت کرده اند وجود علوان بن داوود در سند روایت است عبدالرحمن دمشقیه وهابی معاصر در مقاله اش به نام «قصة حرق عمر رضی الله عنه لبیت فاطمة رضی الله عنها» می نوسید:

 

در روایت ابوبکر، نام داوود بن علوان بجلی وجود دارد که بخارى، ابوسعید بن یونس،‌ ابن حجر و عقیلى وى را منکر الحدیث مى‌دانند

 

پاسخ اول: این روایت با سندهای دیگر نیز نقل شده است

 

شمس الدین ذهبی بعد از نقل روایت می نویسد:

 

رواه هکذا وأطول من هذا ابن وهب، عن اللیث بن سعد، عن صالح بن کیسان، أخرجه کذلک ابن عائذ

 

ابن وهب و نیز ابن عائذ، این روایت را با تفصیل بیشترى نقل کرده‌اند

 

تاریخ الاسلام.ج3 ص118.ط دارالکتاب العربی

 

در این سند هیچ نامى از علوان بن داوود به میان نیامده و لیث بن سعد به طور مستقیم‌ از صالح بن کیسان روایت را نقل کرده است

 

ابن عساکر نیز با این سند روایت را نقل می کند:

 

أخبرنا أبو البرکات عبد الله بن محمد بن الفضل الفراوی وأم المؤید نازیین المعروفة بجمعة بنت أبی حرب محمد بن الفضل بن أبی حرب قالا أنا أبو القاسم الفضل بن أبی حرب الجرجانی أنبأ أبو بکر أحمد بن الحسن نا أبو العباس أحمد بن یعقوب نا الحسن بن مکرم بن حسان البزار أبو علی ببغداد حدثنی أبو الهیثم خالد بن القاسم قال حدثنا لیث بن سعد عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه

 

و پس از نقل روایت می نویسد:

 

کذا رواه خالد بن القاسم المدائنی عن اللیث وأسقط منه علوان بن داود وقد وقع لی عالیا من حدیث اللیث وفیه ذکر علوان

 

مدائنى نیز این روایت را از لیث نقل کرده و در از آن علوان بن داوود نامى‌نبرده و روایتى که من از لیث نقل کرده‌ام و علوان در آن وجود دارد، با سلسه سند کوتاه‌ترى نقل شده است

 

تاریخ مدینه دمشق.ج30 ص417.ط دارالفکر

 

بلاذری نیز روایت را با این سند نقل می کند:

 

حدثنی حفص بن عمر، ثنا الهیثم بن عدی عن یونس بن یزید الأیلی عن الزهری أن عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت على أبی بکر فی مرضه

 

انساب الاشراف.ج10 ص346.ط دارالفکر

 

بنابراین این روایت دست کم با سه سند نقل شده است، حتی اگر فرض کنیم تمام سندها ضعیف باشند،طبق مبانی علم رجال اهل سنت از اعتبار ساقط نمیشود و سندها یکدیگر را تقویت کرده و حجت میشوند

 

عینی در "عمدة القاری" می نویسد:

 

وقال النووی فی (شرح المهذب): إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به، على أنا نقول: قد شهد لمذهبنا عدة أحادیث من الصحابة بطرق مختلفة کثیرة یقوی بعضها بعضا، وإن کان کل واحد ضعیفا

 

نووى در شرح مهذب گفته است: اگر روایتى با سند‌هاى گوناگون نقل شود، ولى برخى از راویان آن ضعیف باشند، بازهم به آن احتجاج مى‌شود، افزون بر این که ما مى‌گوییم: تعدادى حدیث از صحابه و از راه‌هاى گوناگونى نقل شده است که برخى از آن برخى دیگر را تقویت مى‌کنند، اگرچه هریک از آن احادیث ضعیف باشند

 

عمدة القاری شرح صحیح البخاری.ج3 ص307.ط دار احیاءالتراث العربی

 

ابن تیمیه نیز می نویسد:

 

تعدّد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجّارا فسّاقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط

 

زیادى و تعدد راه‌هاى نقل حدیث برخى برخى دیگر را تقویت مى‌کند که خود زمینه علم به آن را فراهم مى‌کند، اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند، حال چگونه خواهد بود حال حدیثى که تمام راویان آن افراد عادلى باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد

 

کتب و رسائل وفتاوى شیخ الاسلام ابن تیمیة.ج18 ص26.ط مکتبة ابن تیمیة

 

در نتیجه اگر اسناد ضعیف هم باشند باز هم حجت هستند

 

پاسخ دوم: تصحیح سند روایت توسط علمای اهل سنت

 

سعید بن منصور:

 

سعید بن منصور، از بزرگان حدیث در قرن سوم هجرى در سنن خود این روایت را نقل کرده و گفته که این روایت «حسن» است

 

جلال الدین سیوطى در جامع الاحادیث و مسند فاطمة و متقى هندى در کنز العمال پس از نقل این روایت مى‌گویند:

 

أَبو عبید فی کتاب الأَمْوَالِ، عق وخیثمة بن سلیمان الطرابلسی فی فضائل الصحابة، طب، کر، ص، وقال: إِنَّه حدیث حسن إِلاَّ أَنَّهُ لیس فیه شیءٌ عن النبی

 

این روایت را ابوعبید در کتاب الاموال، عقیلى، طرابلسى در فضائل الصحابه، طبرانى در معجم الکبیر، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق و سعید بن منصور در سنن خود نقل کرده‌اند و سعید بن منصور گفته: این حدیث «حسن» است؛ مگر این که در آن سخنى از رسول خدا(ص) نیست

 

جامع الاحادیث.ج1 ص100.ط دارالفکر

مسند فاطمة الزهراء. ص72.ط دار ابن حزم

کنز العمال.ج5 ص631.ط موسسة الرسالة

 

جایگاه سعید بن منصور در بین اهل سنت:

 

ذهبی می نویسد:

 

سعید بن منصور. ابن شعبة الحافظ الإمام شیخ الحرم... وکان ثقة صادقا من أوعیة العلم... وقال أبو حاتم الرازی هو ثقة من المتقنین الأثبات ممن جمع وصنف

 

سعید بن منصور، حافظ و امام و شیخ حرم بود... وى فردى دانشمند، مورد اعتماد و راست‌گو بود، ابوحاتم رازى او را مورد اعتماد و از نویسندگان و مولفان قوى معرفى کرده است

 

سیر اعلام النبلاء.ج10 ص586.ط موسسة الرسالة

 

و در "تذکرة الحفاظ" می نویسد:

 

سعید بن منصور بن شعبة الحافظ الإمام الحجة...

 

سعید بن منصور، حافظ ، امام و حجت بود

 

تذکرة الحفاظ.ج2 ص416.ط دارالکتب العلمیة

 

اعتراف شخصى مانند سعید بن منصور در قرن سوم هجرى و تعبیر او از این روایت به «حسن»، نشان‌دهنده این است که این روایت در قرون نخستین اسلامى مطرح و مورد قبول دانشمندان اهل سنت بوده است

 

ضیاءالدین مقدسی:

 

مقدسى حنبلی، از مشاهیر قرن هفتم هجرى و از بزرگان علم حدیث اهل سنت، این روایت را «حسن» دانسته، مى‌گوید:

 

قلت وهذا حدیث حسن عن أبی بکر إلا أنه لیس فیه شیء من قول النبی (ص)

 

این روایت از ابوبکر «حسن» است، گرچه در آن سخنى از رسول خدا (ص) نیست

 

الاحادیث المختارة.ج1 ص90.ط مکتبة النهضة الحدیثة

 

جایگاه مقدسی در بین اهل سنت:

 

الضیاء الإمام العالم الحافظ الحجة محدث الشام شیخ السنة ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد... الحنبلی صاحب التصانیف النافعة... وحصل أصولا کثیرة ونسخ وصنف وصحح ولین وجرح وعدل وکان المرجوع إلیه فی هذا الشأن.قال تلمیذه عمر بن الحاجب: شیخنا أبو عبد الله شیخ وقته ونسیج وحده علما وحفظا وثقة ودینا من العلماء الربانیین وهو أکبر من أن یدل علیه مثلی کان شدید التحری فی الروایة مجتهدا فی العبادة کثیر الذکر منقطعا متواضعا سهل العاریة.رأیت جماعة من المحدثین ذکروه فأطنبوا فی حقه ومدحوه بالحفظ والزهد سألت الزکی البرزالی عنه فقال: ثقة جبل حافظ دین قال بن النجار: حافظ متقن حجة عالم بالرجال ورع تقی ما رأیت مثله فی نزاهته وعفته وحسن طریقته وقال الشرف بن النابلسی: ما رأیت مثل شیخنا الضیاء

 

ضیاء مقدسى، پیشواى حافظ، دانشمند و محدّث اهل شام، استاد حدیث، صاحب آثار مفید بود... دو بار به اصفهان رفت و از آن جا بهره‌هاى فراوانى برد که قابل وصف نیست، از جمله نسخه‌بردارى تألیف و تصحیح و جرح و تعدیل راویان و مصنّفان که مرجع دیگران نیز بود، از آثار و برکات حضورش در این شهر بود.عمر بن حاجب، شاگرد مقدسى در باره وى گفته است: استاد ما ابوعبدالله یگانه روزگار و تنها دانشمند زمانش از نظر عمل و دین بود، مورد اعتماد و از دانشمندان بنام به شمار مى‌رفت، من کوچک تر از آن هستم که در باره او سخن بگویم، او روایت شناس، در راز و نیاز با خداوند پرتلاش و از دنیا بریده بود و اهل تواضع و فروتنى بود.گروهى از محدّثان و راویان را دیدم که در حقّ وى زیاد سخن مى‌گفتند و با الفاظى مانند: حافظ و زاهد او را وصف مى‌کردند، از زکى برزانى در باره وى پرسیدم، گفت: مقدسى مورد اعتماد، حافظ و دین‌دار بود، ابن نجار او را با وصف حافط، حجّت، آگاه به علم رجال، اهل ورع و تقواى که مانند او ندیدم، مى‌ستاید. و شرف نابلسى در حق وى گفته است: مانند استادم ضیاء مقدسى کسى را ندیدم

 

تذکرة الحفاظ.ج4 ص1405.ط دارالکتب العلمیة

 

همین مطالب را ابن رجب حنبلى(ذیل طبقات الحنابلة) ، جلال الدین سیوطى(طبقات الحفاظ) و عکرى حنبلى(شذرات الذهب) نقل کرده‌اند

با تعریف و تمجیدى که بزرگان اهل سنت از مقدسى کرده‌اند، براى اعتبار روایت کفایت مى‌کند

 

پاسخ سوم: صحت سند روایت

 

حمید بن مخلد(صاحب کتاب الاموال)

 

حمید بن مخلد بن قتیبة بن عبد الله الأزدی أبو أحمد بن زنجویه وهو لقب أبیه ثقة ثبت له تصانیف

تقریب التهذیب.ص121.ط موسسة الرسالة

 

عثمان بن صالح بن صفوان السهمى (از روات بخارى، نسائى و ابن ماجه):

 

عثمان بن صالح بن صفوان السهمی مولاهم أبو یحیى المصری صدوق

تقریب التهذیب.ص324.ط موسسة الرسالة

 

اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی (از روات بخارى ، مسلم):

 

اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی أبو الحارث المصری ثقة ثبت فقیه إمام مشهور

تقریب التهذیب.ص400.ط موسسة الرسالة

 

علوان بن داوود{بررسی خواهد شد}

 

صالح بن کیسان (از روات صحیح بخارى ، مسلم):

 

صالح بن کیسان المدنی أبو محمد أو أبو الحارث مؤدب ولد عمر بن عبد العزیز ثقة ثبت فقیه

تقریب التهذیب.ص214.ط موسسة الرسالة

 

حمید بن عبد الرحمن بن عوف (از روایت صحیح بخاری و مسلم):

 

حمید بن عبد الرحمن بن عوف الزهری المدنی ثقة

تقریب التهذیب.ص121.ط موسسة الرسالة

 

عبدالرحمن بن عوف:

صحابی

 

آیا علوان بن داوود منکر الحدیث است؟

 

تنها اشکال سندى که به این روایت وارد کرده‌اند،‌ این است که علوان بن داوود، منکر الحدیث است. ذهبى و ابن حجر عسقلانى پس از نقل روایت اقرار ابوبکر مى‌گویند:

 

قال البخاری: عُلْوَانُ بن دَاوُد، ویقال ابن صالح. منکر الحدیث

بخارى گفته: علوان بن داوود منکر الحدیث است

 

میزان الاعتدال فی نقد الرجال.ج5 ص135.ط دارالکتب العلمیة

لسان المیزان.ج4 ص189.ط موسسة الاعلمی للمطبوعات

 

ابن حبان داوود بن علوان را توثیق کرده است

 

عُلْوان بن داود البِجِلّی من أهل الکوفة یروی عن مالک بن مِغْوَل روى عنه عمر بن عثمان الحِمْصی

الثقات.ج8 ص526.ط دارالفکر

 

توثیقات ابن حبان مورد تأیید مزى و ابن حجر است

 

شعیب الارنؤوط می نویسد:

 

من هنا برزت أهمیة توثیق ابن حبان، ولأهمیتها فقد اعتمد الحافظ المزی على کتاب «الثقات» له، والتزم فی «تهذیب الکمال» إذا کان الراوی ممن له ذکر فی «الثقات» أن یقول: ذکره ابن حبان فی «الثقات».وتابعه الحافظ ابن حجر فی «تهذیب التهذیب». ولکن بعضهم، مع هذا، نسب ابن حبان إلى التساهل، فقال: وهو واسع الخطو فی باب التوثیق، یوثّق کثیراً ممن یستحق الجرح

 

 به همین جهت توثیقات ابن حبان اهمیتش را نشان مى‌دهد، حافظ مزى بر کتاب ثقات او اعتماد کرده است و بناى او در کتاب تهذیب الکمال این است که اگر یک راوى نامش در کتاب ثقات ابن حبان ذکر شده باشد، به همین خاطر او را  توثیق مى‌کند.ابن حجر در تهذیب التهذیب از مزى پیروى کرده و همین اعتقاد را دارد، ولى برخى ابن حبان را به سهل انگارى نسبت داده و گفته‌اند: ابن حبان در توثیقاتش وسعت نظر دارد، زیرا افراد زیادى را توثیق کرده است که استحقاق جرح و ذم را دارند

 

مقدمة ابن الصلاح.ص22.ط الدکتور نورالدین عتر

 

ذهبی عالم بزرگ رجالی ابن حبان را سرچشمه شناخت ثقات میداند:

 

ویَنْبُوعُ معرفة الثقات: تاریخُ البخاریِّ، وابنِ أبی حاتم، وابنِ حِبَّان، وکتابُ تهذیب الکمال

 کتاب‌هاى تاریخ بخارى، ابن ابى‌حاتم، ابن حبان و کتاب تهذیب الکمال، منبع و سر چشمه شناخت افراد مورد اطمینان مى‌باشند

 

الموقظة فی علم مصطلح الحدیث.ج1 ص79.ط مکتبة المطبوعات الاسلامیة

 

استناد چنین سخنی به بخاری ثابت نیست:

 

در هیچ یک از کتب بخاری ترجمه علوان بن داوود وجود ندارد، اولین کسی که این مطلب را ذکر کرده عقیلی در الضعفاء الکبیر از آدم بن موسی است که وی از بخاری نقل کرده است

 

حدثنی آدم بن موسى قال سمعت البخاری قال علوان بن داود البجلی ویقال علوان بن صالح منکر الحدیث

آدم بن موسى مى‌گوید: از بخارى شنیدم که مى‌گفت: علوان بن داوود بجلى که به او علوان بن صالح نیز مى‌گویند، روایات وى غیر قابل قبول است

 

الضعفاء الکبیر.ج3 ص419.ط دارالمکتبة العلمیة

 

اشکال اساسى این است که نامى از آدم بن موسى ناقل سخن بخارى، در هیچ یک از کتاب‌‌هاى رجالى اهل سنت نیامده است و در حقیقت مجهول است، چنانچه محمد ناصر البانى در ارواء الغلیل در رد روایتى که آدم بن موسى در سلسله سند آن وجود دارد مى‌نویسد:

 

لکن آدم بن موسى لم أجد له ترجمة الآن

 

در باره آدم بن موسى تا کنون شرح وتوضیحى ندیده ام

 

ارواءالغلیل.ج5 ص242.ط المکتب الاسلامی

 

مشخص شد که انتساب این حرف به بخاری از نظر علمی هیچ ارزشی ندارد و علوان بن داوود ثقه و مورد اعتماد است

 

تحریف روایت توسط علمای اهل سنت:

 

ابو عبید قاسم بن سلام و بکری اندلسی می نویسند:

 

أما إنی ما آسی إلا على ثلاث فعلتهن وثلاث لم أفعلهن وثلاث لم أسأل عنهن رسول الله (ص) وددت أنی لم أفعل کذا لخلة ذکرها.قال أبو عبید: لا أرید ذکرها

 

آگاه باشید که من بر سه چیز که انجام دادم غصه مى‌خورم و سه چیز که انجام نداده‌ام و سه چیز که دوست داشتم آن را از رسول خدا مى‌پرسیدم.دوست داشتم که من فلان کار را نمى‌کردم!!! آن‌گاه موارد آن را ذکر کرده .ابوعبیده مى‌گوید: من نمى‌خواهم بگویم ابوبکر چه گفت

 

الاموال.ج1 ص174. دارالفکر

معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع.ج3 ص1076.ط عالم الکتب

 

حاکم نیشابوری هم که به کلی روایت را تحریف کرده تا خیال همه راحت شود و نیاز به این بحث ها نباشد

 

أخبرنا الحسین بن الحسن بن أیوب أنبأ علی بن عبد العزیز ثنا أبو عبید حدثنی سعید بن عفیر حدثنی علوان بن داود عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه قال دخلت على أبی بکر الصدیق رضی الله عنه فی مرضه الذی مات فیه أعوده فسمعته یقول وددت أنی سألت النبی صلی الله علیه وسلم عن میراث العمة والخالة فإن فی نفسی منها حاجة

 

المستدرک علی الصحیحین.ج4 ص381.ط دارالکتب العلمیة

 

سند این روایت همان سندى است که از مصادر دیگر نقل شد و قضیه ملاقات عبد الرحمن بن عوف نیز همانند روایات گذشته مربوط به آخرین روزهاى حیات ابوبکر است، ولی متاسفانه دست امانت‌دار ناقلین تاریخ متن روایت را کاملا تحریف کرده تا کوچکترین اهانت و طعنى به جناب خلیفه صورت نپذیرد. این تحریفات بهترین دلیل بر صحت آن است، چرا که اگر روایت ضعیف بود، نیازى به تحریف نبود و مى‌توانستند به جاى دستبردن به روایت، ضعف آن را گوشزد کنند

 

نتیجه

 

تنها اشکالى که به این روایت شده، منکر الحدیث بودن عُلوان بن داوود بود، این اشکال مردود است،

چرا که اولاً: برخى از بزرگان اهل سنت، روایت را تصحیح کرده‌اند

ثانیا: ابن حبان شافعى که به اعتقاد برخى از بزرگان اهل سنت از متشددین(کسانی که نهایت احتیاط را در توثیق افراد دارند) در توثیق است

علوان بن داوود را توثیق کرده

ثالثا: منکر الحدیث بودن علوان بن داوود قابل اثبات نیست

رابعا: بر فرض صحت این مطلب، ضررى به صحت روایت نمى‌زند، چرا که تعبیر «منکر الحدیث» در باره بسیارى از ثقات و حتى راویان کتاب بخارى نیز به کار برده شده است

در نتیجه روایت از نظر سندى هیچ مشکلى ندارد

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی